منبرآنلاین

آیات قرآن ، احادیت ائمه اطهار، داستان های کوتاه و آموزنده

اندازه معیشت

روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله با همراهان خود در صحرا عبور مى کرد که به شتربانى گذر کرد، کسى را فرستاد تا از او شیر بخواهد.
شتربان گفت : آنچه در سینه شترهاست صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف هاست شام آنهاست .
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله گفت : خدایا مال و فرزندانش را زیاد گردان .
آنگاه به راه افتادند تا به چوپانى رسیدند. حضرت کسى را فرستاد تا از او شیر بگیرد. چوپان گوسفند را دوشید و هرچه در ظرف داشت در ظرف پیامبر صلى اللّه علیه و آله ریخت و گوسفندى هم براى آن حضرت فرستاد و عرض کرد: همین اندازه نزد ما بود اگر بیشتر هم بخواهید به شما مى دهیم .
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله گفت : خدایا او را به اندازه کفاف روزى ده .
یکى از اصحاب عرض کرد: یا رسول اللّه ! براى کسى که به شما چیزى نداد دعائى کردى که همه ما آن را دوست داریم و براى کسى که حاجت تو را برآورده ساخت دعائى کردى که همه ما آن را ناخوش مى داریم .
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: آنچه کم و کافى باشد بهتر از زیادى است که دل را مشغول دارد.
خداوندا محمد و آل محمد را به اندازه کفاف روزى عطا فرما.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عز وجل مى فرماید: اگر بر بنده مومنم تنگ گیرم غمگین مى شود در صورتى که این تنگى او را به من نزدیکتر مى سازد و اگر بر بنده مومنم وسعت دهم شادمان گردد، در صورتى که آن وسعت او را از من دورتر مى کند.


اصول کافى ، باب الکفاف ، ح 5.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

کلید بى نیازى

مردى از اصحاب پیامبر صلى اللّه علیه و آله به سخنى معیشت گرفتار شد. همسرش به او گفت : اى کاش به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله مى رفتى و از او چیزى رد خواست مى کردى .
مرد تنگدست به خدمت پیامبر صلى اللّه علیه و آله آمد و و حضرت از او را مشاهده کرد فرمود: هر کسى از ما بخواهد به او عطا خواهیم کرد و هر کس بى نیازى جوید خداوند او را بى نیاز کند.
مرد فقیر با خود گفت : مقصود او من بودم . سپس به سوى همسرش بازگشت و او را از سخن حضرت خبردار کرد.
همسرش گفت : رسول خدا صلى اللّه علیه و آله هم بشر است (از حال تو خبر ندارد) او را آگاه کن .
آن مرد دوباره به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله شرفیاب گشت و چون حضرت او را دید فرمود: هر کسى از ما بخواهد به او خواهیم داد و هر کس بى نیازى جوید خداوند بى نیازیش سازد. سه بار این تکرار شد و او به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله مى رفت و بر مى گشت . آنگاه رفت و کلنگى عاریه کرد و براى کندن هیزم حرکت کرد و قدرى هیزم آورد و به مقدارى آرد فروخت و آردها را به منزل برد و از آن استفاده کردند. روز بعد هم رفت و هیزم بیشترى آورد و فروخت و. همواره کار مى کرد و مى اندوخت تا خود کلنگى خرید و گردید. آنگاه به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله مشرف گردید و به اطلاع او رسانید که چگونه براى درخواست نزد او آمد و چه جمله اى را از او شنید.
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود: که من گفتم : هر که از ما بخواهد به او مى دهیم و هرکه بى نیازى گرداند.


اصول کافى ، باب القناعة .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

حفظ خویشاوندى

شخصى نزد رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: یارسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر مى دارد. آن مرد گفت : پس چه کنم ؟
حضزت فرمود: ایجاد رابطه کن باکسى که با تواضع رابطه کرده است و بخشش به کسى که تو را محروم ساخته است و عفو کن کسى را که به تو ظالم کرده است . در این صورت از سوى خداوند پشتیبانى رد برابر آنها خواهى داشت.


محجة البیضاء، ج 3، ص 430.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

برکات حجت خدا

احمد بن اسحاق گوید: بر امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم و مى خواستم از امام بعد از او سوال کنم . امام علیه السلام قبل از سوال من فرمود: اى احمد بن اسحاق ! خداوند زمین را از زمان خلقت آدم تا روز قیامت از وجود حجت خالى نمى گذارد و به وسیله اوست که بلا را از اهل زمین دور مى گرداند، باران مى بارد و برکات زمین ظاهر مى شود.
عرض کردم : یابن رسول اللّه : امام بعد از شما کیست ؟

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

توصیه هاى امام مهدى علیه السلام

سید احمد رشتى گوید: عازم سفر حج بودیم ، در یکى از منازل بین راه حاجى جبار که جلودار قافله بود نزد ما آمد و گفت : این منزل که در پیش داریم ترسناک است ، زودتر آماده شوید تا به همراه قافله باشد و از ما جدا نمانید.
حدود دو ساعت و نیم حرکت کردیم و از منزل قبلى بین راه دور شدیم که هوا تاریک شد و برف شروع به باریدن کرد بطورى که دوستان هر کدام سر خود را پوشاندند و سرعت به راه خود دادمه دادند اما من هر چه کردم که با آنها همراه باشم موفق نشدم و تنها در بین راه ماندم . از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم ، بسیار مضطرب بودم ، پس از قدرى فکر کردن به این نتیجه رسیدم که همین جا بمانم تا صبح شود و به همان منزلى قبلى برگردم و با چند نفر نگهبان به قافله برسم .

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج